سانیا
نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

)یک ... دو ...سه ...چهار ) شمردم با شک

آهسته به دنبال تو گشتم با شک

حالا که بزرگتر شدم فهمیدم

تمرین جداییست قایم باشک

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

- 1افغانی ………..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom

-2
انگلیسی ……………..آی لاو یو!……………………!I love you

-3
ایتالیایی …………………تی آمو!……………………..!Ti amo

-4
اسپانیایی …………….ته کویرو !………………………!Te quiro

-5
آلمانی ………….ایش لیبه دیش!………………!Isch liebe dich

-6 آلبانی ……………………..ته دوه!……………………....!Te dua

-7
ترکی …………….سنی سویوروم!……………..!Seni seviyurom
8-
پرتغالی ………………….او ته آمو!………………….!Eu te amo

9-
چینی ………………….وو آی نی!………………………!Wo ai ni

10-
چکی …………………میلوجی ته!…………………….!Miluji te

11-
روسی ………………یا تبیا لیوبلیو!………………!Ya tebya liub liu

12-
ژاپنی ……………………آیشیتریو !………………………!Aishiteru

13-
سویدی …………یاگ السکار دای!……………….!Yag Elskar dai

14-
صربستانی ……………….ولیم ته!……………………!Volim te

15-
عربی …………………..انا بحیبک!……………….!Ana Behibbek

16-
فارسی …………….دوست دارم!…………………..!Dooset daram

17-
فرانسوی ……………….ژ ت آیمه!…………………….….!Je t aime

18-
فیلیپینی ……………..ماهال کیتا!……………………..!Mahal kita

19-
کره ای ……………..سارانگ هیو!…………………….!Sarang heyo

20-
لهستانی ………………کوهام چو!……………………!Koham chew

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

آدم باید یک دوستی داشته باشد که خواهرش نباشد... دختر خاله و دختر عمه واین هام نه... که معشوقش هم نباشد... که اصلن مرد نباشد با اینکه دوست های مرد خیلی وقت ها از دخترها بهترند... بعد حتی نباید خیلی بزرگتر یا کوچک تر از تو باشد... که زیادتر بفهمد یا کم تر... حتی تَرَش اینکه باید بلد باشد به جای نصیحت کردن و اینها وقتی که حماقت می کنی فقط بهت بگوید "دیوانه"! بگوید: "خر"! و این خر و دیوانه را یک طوری بگوید که تو کیف کنی که چه داری دوست داشته می شوی... بعد گفتن ندارد که این دوستت باید خواندن بلد باشد حتماً... چون آدم هایی که خواندن نمی دانند نوشتن هم بلد نمی شوند! به عبارتی باید نوشتن بلد باشد حتماً... آن وقت هر از گاهی بروی برایش بنویسی : "خسته ام..." که بنویسی به بودنش احتیاج داری چه قدر... بعد توضیح هم ندهی... یعنی توضیح توی این طور رفاقت ها مهم نیست اصلن... همین "خسته ام" کفایت می کند... بعدش او برایت بنویسد... نوشته اش یک طوری باشد که هی توی روزهای بعدترش بروی... بخوانی... و هی ذوق کنی... هی توی دلت یک طوری قلقلک بیاید که انگار یک عالمه ماهی قرمز کوچولو دارند شنا می کنند ... 
آدم باید دوستی داشته باشد که مهم نباشد اگر سالی یک بار هم نبیندش... یا حتی تلفنی هم حرف نزنید باهم ... چون اصلن توی این طور رفاقت ها این چیزها مهم نیستند ... همینی که می دانی هست و می شود بنویسی برایش "خسته ام"... همین که ماهی قرمز شنا کند توی دلت ... کفایت می کند.

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

دَمَش گرم...

باران را میگویَم

به شانه ام زد وگفت : خسته شُدی..

امروز را تو استراحت کن

من به جایت میبارَم...!!!!!!

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

 

 

 

 

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!

اینجا گم که مى شوى

به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند ...

 

 

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط saniya

 

به قول زنده یاد حسین پناهی تازه میفهمم

بازی های کودکی حکمت داشت!!!

زووووووووووووووووووووووووووووو

تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد